تو را کجا خوش آمد
که روح آسمان در تو دمید
و فراتر از آسمان پریدی
من می گریستم تو می خندیدی
ای تن من ، ای خویشتن من
که ناپیدا در لا به لای هفت آسمان می جویمت
رفتی بپوشانی ؟
چشمانم را برای دیدن هر آنچه زندگی نام دارد
اینجا در عریانی خیابانهای غربت
مثل مرده گان مرده ام
می دانی؟
ای دلشده ابدی
به کجا شتابان می روند این ثانیه و دقیقه ها
اینجا زمان را برای من
به دار کشیده اند
سهیلا صمـــــدی