خانه / سرگرمی / داستان و قصه / مردان بدون زنان

مردان بدون زنان

سینیور ماجیوره با عصبانیت گفت: مرد نباید زن بگیرد ، نباید ازدواج کند ، اگر قرار باشد همه چیز را از دست بدهد نباید دستی دستی خودش را توی مخمصه بیندازد .
مرد که نباید خودش را توی هچل بیندازد و دنبال ِ چیزهایی باشد که آن ها را بعدا از دست می دهد .


 

 

 

– زن داری ؟

+ نه ، امیدوارم بگیرم .

عصبانی گفت:
خیلی خری ، مرد که نباید زن بگیرد.

– چرا ؟

سینیور ماجیوره با عصبانیت گفت: مرد نباید زن بگیرد ، نباید ازدواج کند ، اگر قرار باشد همه چیز را از دست بدهد نباید دستی دستی خودش را توی مخمصه بیندازد .
مرد که نباید خودش را توی هچل بیندازد و دنبال ِ چیزهایی باشد که آن ها را بعدا از دست می دهد .

– حالا چه الزامی دارد که از دست بدهد ؟

سرگرد گفت :
به هر حال از دست می دهد.
از دست می دهد پسر با من بحث نکن .

شنل خود را پوشید و کلاهش را بر سر گذاشت.
یک راست آمد به سراغ من و دست گذاشت روی شانه ام و گفت :
شرمنده ام نباید گستاخی می کردم.
زنم تازه مُرده.
مرا ببخش …!!

مردان بدون زنان & ارنست همینگوی

درباره ی tony.almeyda

مطلب پیشنهادی

چگونه بازدید سایت را افزایش دهیم؟

هدف اصلی هر وبسایت تجاری افزایش ترافیک و نهایتاً افزایش فروش است اما آیا افزایش ...

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *